کد مطلب:313665 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:179

تا پول خود را نگیرم، از اینجا برنمی خیزم
مؤلف كتاب حیاة العباس علیه السلام همچنین می نویسد:

یك نفر از موثقین اهل شیراز موسوم به حاج آقا بزاز شیرازی، كه در وقت نگارش این مطلب حیات دارد، در محرم و صفر سال 1369 قمری مشرف به كربلا شد. بعد از بازگشت به شیراز، نگارنده برای زیارت زائر و تهنیت ورود به ملاقات او رفتم. وقتی برخاستم كه بروم، گفت: خواهش می كنم توقف كنید تا برای شما حكایتی



[ صفحه 497]



بگویم. از این روی نشستم و او گفت: اوایل ماه صفر بود. زنی در حرم ابوالفضل علیه السلام فریاد كرد: پول مرا كه 464 دینار بود برده اند، و همانجا نشست. به هر نحو خواستند او را قانع و راضی نمایند كه بیرون بیاید تا پول پیدا شود، نپذیرفت و گفت: محال است؛ من اینجا نشسته ام و تا پول خودم را از حضرت عباس علیه السلام نگیرم برنمی خیزم.

مدتی گذشت، ناگهان از كفشداری صدا بلند شد كه علامت پولها را بده كه پولت پیدا شد. گفت بیاورید اینجا. من عهد كرده ام تا پول خود را در اینجا نگیرم برنخیزم. نشانی یی كه داد، با شماره ی نوت (اسكناس) بودن و سكه، تماما مطابق با واقع بود. پول را به او دادند. سؤال كردم: پولها چگونه پیدا شد؟ گفتند: یك نفر اینجا است كه در سرقت، تسلط غریبی دارد. از حرم بیرون آمد، یك نفر بر سبیل مزاح و شوخی به وی گفت: آیا امروز صیدی كردی یا نه؟ بر زبانش جاری شد: آری! دست در جیب كرده بیرون آورد كه ناگهان صدای آن زن بلند شد و در نتیجه نگذاشتند بیرون برود. و خلاصه پولها بدون اینكه فلسی از آنها كم شود تمام و كمال به دست آن زن رسید!